کد مطلب:134104 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

عاشورا یا روز سرنوشت برای اسلام و آزادی
مردم سست پیمان و عهدشكن كوفه كه حسین (ع) را برای پذیرش امامت و رهبری خویش دعوت كرده بودند اكنون با شمشیرها و نیزه ها از آن حضرت استقبال كردند. آن هم در بیابانی كه با كوفه فرسنگها فاصله دارد، این میزبانان بی حمیت و مكار در كربلا گرد آمدند تا میهمان عزیز خود را بین دو كار مخیر سازند، یا در برابر یزید تسلیم گردد و یا او را به قتل برسانند اما حسین (ع) كه از ابتدا تصمیم مقدس خویش را گرفته بود و شهادت را بر ذلت و ننگ بیعت با یزید ترجیح داد با صراحت فرمود:

«لا واللَّه لا اعطیهم بیدی اعطاء الذلیل و لا اقر، قرار العبید [1] .

نه به خدا قسم من ست ذلت به این ناپاكان نخواهم داد و مانند بندگان در برابر آنها تسلیم نمی گردم».

با این حساب تباه كاران بدنهاد و حامیان زاده ی معاویه تنها یك راه در پیش دارند و آن هم كشتن فرزند رسالت و اسارت خاندان وحی و نبوت


است- یزید می خواهد اكنون كه حسین در برابر وی سر سختی نشان داد از او انتقام بگیرد و آتش خشم و كینه ی خویش را از این راه خاموش سازد، غافل از آنكه حسین (ع) اگر كشته گردد قطرات خون پاكش آنچنان طوفانی خمشگین در افكار جامعه و امت علیه دودمان ننگ آل امیه به وجود آورد و آنگونه اساس بیدادگری و ستم را به رسوائی و فضیحت بكشد كه گذشت زمان نتواند آن را كهنه كند و از خاطره ها محو سازد.

حسین (ع) كشته می شود، اما پیش از شهادت باید پرده ها را بالا بزند و عواملی كه ضرورت قیام و نهضت مقدس او را ایجاب كرد آشكارا بیان كند تا اجتماع در جریان پیش آمدهای تلخ كشور و خودسریهای حكومت قرار گیرد.

حسین (ع) باید از عاشورا كه آخرین فرصت اوست حداكثر استفاده را ببرد و ندای آسمانی خویش را بگوش آن مردم و جهانیان برساند تا رسالت اسلامی و انسانی خود را به انجام برساند حسین (ع) می خواهد در آن سرزمین و در میان آتش و خون خطبه بخواند، خطبه ای كه در آن فضیحت و فساد حكومت و شرائط دردناك اجتماع اسلامی را شرح دهد، از این نظر در برابر آن مردم قرار گرفت و از حلقومی كه تشنگی سخت آنرا رنج می داد اینگونه شروع به سخن كرد:

«تبا لكم ایتها الجماعة و ترحاحین استصر ختمونا والهین فاصر خناكم موجفین سللتم علینا سیفا لنا فی ایمانكم وحششتم علینا ناراً اقتد حناها علی عدونا و عدو كم.


ای گروهی كه در اینجا برای كشتن من گرد آمدید مرگ و هلاكت بر شما باد شما سرگشته و حیرت زده به ما پناهنده گشته اید و فریاد برآوردید كه ما امام و رهبر نداریم، ما بسوی شما آمدیم و ندای شما را اجابت كردیم اكنون به رخ ما شمشیر می كشید؟! با همان شمشیری كه ما به دست شما دادیم، شما آتشی را برای سوزاندن ما شعله ور ساختید كه ما آنرا برای دشمنان خود و شما برافروخته ایم؟!

«فاصبحتم البا لاعدائكم علی اولیائكم بغیر عدل افشوه فیكم و لا آمل اصبح لكم فیهم فهلا لكم الویلات تركتمونا والسیف مشیم والجاش طامن والرأی لما یستحصف ولكن اسرعتم الیها كطیرة الدباء و تداعیتم الیها كتهافت الفراش.

شما مردم اكنون بر پیكار دوستانتان اجتماع كردید و بر حمایت از دشمنان خود اتفاق نمودید بی آنكه عدل و دادی را در بین شما اجراء كنند و یا به آرزوهای خود در حكومت آنان دست یابید!! آیا ننگ و عذاب بر شما نباشد با آنكه شما ما را رها كردید و با دشمنان ما پیوند نمودید؟! در حالیكه شمشیرها در نیام بود و آتش جنگ برافروخته نشده بود و رأی ها محكم بود با اینحال شما برای برافروختن آتش جنگ و افكندن خود در آن شتاب نمودید چون پروانگانی كه خود را به آتش می زنند و در میان آن می سوزند.

«فسحقاً لكم یا عبید الامة و شذاذ الاحزاب و نبذة الكتاب و محرفی الكلم و عصبة الانام و نفثة الشیطان و مطفی السنن أهولاء تعضدون و عنا تتخاذلون.


ننگ بر شما باد. شما از بزرگان گمراهان این امت و از شاذهای این اجتماعید شما كتاب خدا را بدور انداختید و آن را تحریف نمودید؟! شما از گروه گناهكاران و پیروان شیطانید، شمائید كه سنت پیغمبر و مقررات آسمانی آن حضرت را محو ساختید، آیا از ستمگران و بنی امیه حمایت می كنید ولی ما را رها نموده و مخذول می سازید؟!

«اجل واللَّه غدر فیكم قدیم و شجت الیه اصولكم و تأزرت علیه فروعكم فكنتم اخبث ثمرٍ شجی للناظر و اكلة للغاصب.

آری بخدا قسم نیرنگ و فریب در شما بسیار با سابقه است و این صفت زشت اصول و فروع شما را فراگرفته شما خبیث ترین ثمری هستید كه چشم بیننده و ناظر را تعب می دهید و گلوی خورنده را به رنج می آورید.

«الا و ان الدعی ابن الدعی قدر كزنی بین السلة والذلة و هیهات منا الذلة یأبی اللَّه ذلك لنا و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیة و نفوس ابیة من ان تؤثر طاعة اللئام علی مصارع الكرام الا و انی زاحف بهذه الاسرة مع قلة العدد و خذلان الناصر [2] .

آگاه باشید! كه این بی پدر و ناپاك فرزند بی پدر (یعنی زاده ی زیاد) مرا بین دو كار مخیر گردانید یا شمشیر را برگزینم و كشته گردم، یا آنكه تن زیر بار ذلت بدهم، اما من اهل ذلت و خواری نیستم و اینها از خاندان پیغمبر به دور است، نه خدا راضی است كه ما ذلیل گردیم، و نه پیغمبر خدا رضایت می دهد و نه مؤمنین بدین ننگ راضی می گردند و هم دامنهای


پاك مادرانی كه ما را تربیت كردند و همچنین این مردان آزاده ای كه با من هستند راضی نمی شوند كه تن به خواری بدهند و اجازت نمی دهند كه اطاعت از مردم پست و فرومایه را بپذیرند اكنون آگاه باشید كه من با این یاران و جمعیت اندك با شما جنگ خواهم كرد.

در این خطبه ی شورانگیز حسین (ع) بسیاری از حقایق را بی پرده بیان كرد، خطبه ای كه در شرائطی تلخ و دردناك ایراد گردید در حالیكه تشنگی به شدت حلقوم مقدس امام (ع) را رنج می داد و مرگ یاران و عزیزانش روح لطیف و آسمان او را به سختی تحت فشار قرار داده بود، مردی كه خود در آستانه شهادت است و تا چند ساعت دیگر خون پاك و شریفش صحنه ی كربلا را رنگین می سازد، مردی كه اكنون در برابرش هزاران تن دشمنانی خونخوار و سفاكانی بی شرم با نگاههای اهرمنی خود كه از آنها آتش خشم و غضب می بارید صف كشیده اند و تشنه ی خون وی هستند با اینحال آن افتخار آزادی و شرف آنگونه با شهامت در آنجا سخن گفت كه درسی برای انسانها در طول تاریخ است، در این خطبه آن بزرگوار سخن از بیعت با یزید بمیان می آرود و آنرا ذلت و ننگ می شمرد- ننگی كه خود فرمود «از خاندان پیغمبر به دور است»- حسین (ع) در آنجا راه برگزیده ی خویش را كه چیزی جز یك مرگ شرافتمندانه و خونین نیست اعلام داشت، او بخوبی می داند كه اكنون سرنوشت اسلام و عدالت، شرف و آزادی به تصمیم وی بستگی دارد و اگر او تسلیم شود و بیعت با یزید را بپذیرد با اینكار اسلام و عدالت را در برابر كفر و بیدادگری


تسلیم نموده است و راه سرشكستگی و خواری را به روی انساها و امت گشوده است.


[1] كامل ابن اثير ج 4 صفحه ي 26 چاپ مصر سال 1303.

[2] لهوف صفحه ي 57 چاپ قم.